به گزارش مشرق به نقل از شهر، اين مراسم که صبح چهارشنبه -18 مرداد- دو روز پس از درگذشت گلابدرهاي، از مقابل خانه هنرمندان ايران برگزار شد، همچون زندگي اين نويسنده، آکنده از تنهايي، غربت و کمتوجهي بود.
بايرامي: گلابدرهاي مرا ياد زورباي يوناني ميانداخت
محمدرضا بايرامي، در ابتداي اين مراسم، گلابدرهاي ادبيات خاص و زندگي خاص خود را داشت و ادبياتش و زندگياش کاملا شبيه به هم بود. او در هر دو حوزه با فراز و نشيب بسيار روبهرو بود و اگر اين را بپذيريم که هنر محصول بيقراري و عدم ثبات است، به گمان من گلابدرهاي به اندازه کافي اين ويژگي را در زندگي داشت؛ فراز و فرودي که در آثارش نيز مشهود است.
اين نويسنده ادامه داد: لجامگسيختگي نثر گلابدرهاي به اندازهاي تاثيرگذار بود که ميتوانست تبديل به يک سبک شود و التهاباتي که در آثار او وجود داشت، بعدها در زندگي و کارش نيز نمود يافت. بايرامي با اشاره به خاطراتش با گلابدرهاي در خانه داستان، گفت: توان و شور او مرا به ياد شخصيت «زورباي يوناني» کازانتزاکيس ميانداخت. او تنها بود؛ اما آثار و فعاليتهايش او را از تنهايي درميآورد و از ديگران بي نيازش ميکرد.
اين نويسنده با بيان اين که اگر من در چنين شرايطي بوده، منزويتر و منزويتر ميشدم؛ ولي او با شخصيت ويژهاي که داشت، روحيه خود را تا انتها حفظ کرده بود، اظهار داشت: به نظر من گلابدرهاي در اين اواخر خود به يک قصه تبديل شده بود و گاهي اوقات مرز بين واقعيت و خيال را در هم ميآميخت.
زنوزي: تنهايي گلابدرهاي تکاندهنده بود
در ادامه اين مراسم، فيروز زنوزي جلالي، نويسنده داستان و رمان، اظهار داشت: روح سرگردان محمود گلابدرهاي، 48 ساعت است که آرام گرفته است. به ياد احمد محمود افتادم که مشکل تنفسي داشت و وقتي به او گفتم اجازه بدهيد درباره شما چيزي بنويسم تا ارگانها و نهادهاي مسئول مساعدت کنند، به من گفت اگر اين کار را انجام دهي، ديگر تلفنت را هم جواب نميدهم. وي ادامه داد: به ياد مرحوم آغاسي و تيمور ترنج افتادم که در همين تنهايي از دنيا رفتند. نمي دانم اين چه امر محتومي است که نويسندگان بايد در تنهايي از دنيا بروند؟
زنوزي جلالي گفت: گلابدرهاي نويسندهاي پرکار بود و براي 70 ميليون ايراني مينوشت؛ ولي نکته تکاندهنده اين است که در تنهايي جان سپرد. درست است که بنياد ادبيات داستاني و برخي ديگر از نهادها، هزينههاي درمان او را پرداختند؛ ولي اين توجه بايد پيش از اينها و پيش از اينکه يک نويسنده نياز به کمک پيدا کند، صورت گيرد.
اين نويسنده با اشاره به چند اثر گلابدرهاي از جمله «منير»، «دال»، «پر کاه» و «لحظههاي انقلاب»، تاکيد کرد: آنچه مهم است اينست که گلابدرهاي در تمام آثارش، خودش بود و قلم خاص خود را داشت. او اهل مصلحتانديشي و مماشات نبود و از اين جهت بسيار به جلال آل احمد نزديک بود.
زنوزي جلالي، با آرزوي شادي روح گلابدرهاي گفت: اميدوارم متوليان فرهنگي، پيش از اينکه براي اهل قلم اتفاقي بيفتند، با آنها ارتباط برقرار کنند و براي آنها شرايطي را فراهم کنند که بتوانند مسائلشان را با مسئولان مطرح کنند.
هادي: انديشه گلابدرهاي، انديشهاي گسترده بود
سهراب هادي، نقاش، ديگر سخنران اين مراسم بود. او اثر «دال» گلابدرهاي را اثري خلاق و تاثيرگذار دانست و گلابدرهاي را نويسندهاي با انديشه گسترده خواند.
وي با مرور خاطراتش با گلابدرهاي گفت: در ديداري، كتاب «آقا جلال» خود را به من داد. از او پرسيدم آيا حق جلال را در اين كتاب ادا كرده است؟ او گفت «جلال آل احمد بر گردن همه ايرانيان حق دارد و مطمئنا من در اين كتاب نميتوانم بخش اندكي از حقي را كه آل احمد بر گردنم دارد، ادا كنم».
هادي با اشاره به نامهاي که محمود گلابدرهاي در سال 86 به وزير مسکن و شهرسازي وقت نوشته است، گفت: گلابدرهاي بيقراريهاي فراواني داشت؛ ولي اكنون آرام گرفته است.
فراست: مظلوميت گلابدرهاي ناشي از مظلوميت ادبيات است
قاسمعلي فراست آخرين سخنران اين مراسم بود. اين نويسنده با اشاره به مظلوميت ادبيات در ايران، گفت: اگر محمود گلابدرهاي تنها «لحظههاي انقلاب» و «اسماعيل اسماعيل» را نوشته بود، اين حق را داشت كه بهعنوان نويسندهاي مؤثر در عرصه ادبيات انقلاب، در برابرش سر احترام و تواضع فرود آوريم. وي افزود: زماني که مردم غرق در شور و هيجان پيروزي انقلاب و تحقق آرمانهايشان بودند؛ اين گلابدرهاي بود که بدون دريافت سفارشي از کسي، شروع به نگارش و مستندسازي شعارها و رويدادهاي روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي کرد.
در مراسم تشييع محمود گلابدرهاي، علي اکبر اشعري، کامران پارسينژاد، اکبر خليلي، علي خليلي و جمع محدودي از اهل قلم نيز حضور داشتند.